داستان‌هاي عمه پسند

ارنواز خانوم چیزی را که بخواهد یاد بگیره، سر سی ثانیه یاد می گیره و البته برعکسش هم صادقه. از اونطرف خدا نکنه که نخواد چیزی را یاد بگیره اینجوری خدا هم نمی تونه کاریش بکنه. حالا این قصه اسکیتشه که روز اول تو پارک قیطریه راه افتاد وسط پیست و مربیش که اسمش یاسین بود گفت این را معمولا بچه ها تو سه جلسه یاد می گیرند نه در جلسه اول

خاله فریبا در فرودگاه: سلام دختر خارجی ارنواز: من دختر خارجی نیستم من ایرانی ایتالیایی هستم

حالا شما فکر می کنید که ایتالیا برج میلاد یا چیزی شبیه به اون داره؟ ما که چیزی یادمون نمیاد اما ارنواز مثل اینکه یه چیزهایی یادش میاد. البته اگه اسم برج میلان باشه نه میلاد!!!

ارنواز فردا صبح می رسه تهران، دلمون واسه هم خیلی تنگ شده

مامان کیارا زنگ زده به مامان و تولدش را تبریک گفته. مامان هم خوشحال میشه و تشکر می کنه ولی در ضمن هم میگه که تولدش امروز نیست. ارنواز که متوجه شده، می پره کله مامان که بهش نگو که تولدت نیست. تهش مشخص شده که ارنواز خانوم خواسته با کیارا شوخی کنه و واسه همین الکی به کیارا گفته که امروز تولد مامانم هست. بعد از تلفن هم گیر داده که دلش درد می کنه و فردا مدرسه نمیره مگه اینکه مامانی بیاد و با کیارا صحبت کنه که ارنواز شوخی کرده با تو چون تو هم باهاش شوخی می کنی

حالا اینکه می گویند تب جام جهانی فراگیره، خیلی هم به نظر می رسه که پربیراه نیست. نمونه اش ارنواز خانوم که نشسته و در مسابقه ایتالیا و اروگوئه در جام جهانی. ایران را تشویق کرده!!!!

جشن پایان سال مدرسه ارنواز چندی پیش در مدرسه، با شکوه هر چه تمامتر و با حضور والدین و البته در غیاب پدر محترم ارنواز برگزار گردید. در این مراسم پرفیض و نورانی یک مسابقه دو هم برگزار گردید و دانش آموزان در یک مسابقه از محل مدرسه تا پارک میدان Cuoco را دویده و به شادی و پایکوبی پرداختند. حضور برادران نیروی انتظامی در این مراسم قابل توجه بوده و با مسدود نمودن کلیه خیابان های منتهی به مسیر و منحرف نمودن اتوموبیل ها به برگزاری هر چه باشکوهتر این مراسم یاری رساندند. از نکات قابل توجه این مراسم غیبت چند دقیقه ای ارنواز و مادر محترمه بوده که برای ساعتی در میانه مراسم به خانه مراجعه و ضمن استحمام با سر و شکلی زیباتر مراسم را ادامه داده و موجب تعجب...